«بسمالله الرحمن الرحيم»
«و صليالله علي محمد و آلهالطاهرين»
حديث شريف ثقلين مورد اتفاق شيعه و اهل سنت است و اگر بنا باشد حديثي در ميان فريقين به عنوان حديث متواتر شناخته شود، حديث ثقلين در عاليترين مرتبه بوده و تمامي معيارهاي تواتر قطعي را داراست. اين حديث شريف، شناسنامه جامع و كامل اهلالبيت (علیهالسلام) را بيان ميدارد و همراهي و همگامي قرآن و غدير، قرآن و عترت، قرآن ناطق و قرآن صامت را تا قيام قيامت و تا ملاقات حضرت ربالعالمين(جل و اعلي) تبيين ميفرمايد.
آري! جامعيت اين حديث مبارك و دوام و استمرار آن تا لقاء حضرت حق بر كسي پوشيده نيست.
مهمترين درس اين حديث، ملازمه دو ركن موصوف به مثابه دو روي يك سكه بودن قرآن مبين و اهل البيت طاهرين(علیهالسلام) است و اينكه هر يك نشاندهنده ديگري و مبين و مؤيد و مقوم ديگري است.
هر يك از اين دو مؤلفه، ابعاد گوناگون سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، فقهي و علمي، و معرفتي و اخلاقي و تربيتي، داشته و اسوه حسنه و الگوي جامع و كامل و مظهر اسماء حسناي الهي و صفات علياي رباني ميباشند.
اين حديث نوراني پرده از روي اين حقيقت بر ميدارد كه:
«و فيهم كرائم القرآن و هم كنوز الرحمن».
اين امر بيانگر عصمت، جاودانگي و همراهي اهل بيت(علیهالسلام) با قرآن است و اينكه در حقيقت اين دو، يك روح هستند در دو بدن؛ مطّهرون هستند كه حقايق قرآن را آنچنان كه بايسته و شايسته است درك نموده و در مقام عمل و پياده كردن، بهترين و كاملترين مجريان و تربيت يافتگان قرآن كريماند كه:
«كان خلقهالقرآن».
آري! مصداق اَتَم«انّما يريدالله ليذهب عنكمالرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً» هم اين بزرگوارانند.
ايشان عينالله الناظره و يدالله الباسطه و اذنالله السامعه و اوعيه؛ علمالله و معرفهاللهاند، كه سلاله پاك ايشان عدل ممثل و فضيلت مشتهر و منجي منتظر است چنانچه فرمودهاند:
«بيمنه رزق الوراء و بوجوده ثبتتالأرض و السماء»
وجود مبارك حضرت امام الموحدين، اميرالمؤمنين، علي(عليهالسلام) در عرصههاي علم و عمل و در سيره و سخن و در مسؤوليت اداره جامعه اسلامي و در سنگرهاي گوناگون هدايت امت، مصداق اعلاء و مظهر اجلاي حديث شريف ثقلين و باب مدينه علم « و اذن واعيه و من عنده علمالكتاب» است و پس از استاد بزرگ او، حضرت رسول اكرم، محمدبن عبدالله(صلیالله علیه و آله و سلم) تاريخ بشريت همچون او به خود نديده و نخواهد ديد.
ای علی که جمله عقل و دیده ای شمه ای واگو از آنچه دیده ای
او كه كلامش «فوق كلام المخلوق و دون كلامالخالق» است و انسان كامل و اسوه حسنه و انسان طراز آفرنش است.
«متحيرم چه گويم شه ملك لافتي را»
توفيق اُنس با سخنان گهربار و سيره درسآموز و انسانساز آن بزرگوار، درس ارزشمندي است كه مايه سعادت دنيا و آخرت و آرامش جان و خرد و فرد و جامعه خواهد شد حتي اگر:
«آب دريا را اگر نتوان كشيد هم بهقدر تشنگي بايد چشيد»
خوشبختانه به بركت انقلاب اسلامي، زمينهها و بسترها براي بهرهبرداري هر چه بيشتر از مكتب انسانساز آن بزرگوار فراهم شده و سرچشمه جوشان معرف علوي و ولوي جان جامعه اسلامي را صيقل داده و روح انسان را به ملاء اعلي گره زده و او را با افقهاي بالا و والا گره ميزند، تا جامعهاي مشحون از عدالت و فضيلت و حقيقت ساخته و حيات طيبه، ذيّ معقول و مطلوب را به ارمغان آورد.
اكنون به توفيق الهي برادر عزيز و دلسوز آقاي رضا تقيآبادي(سلمهالله) فرصت يافته تا برداشتهاي خود را در زمينه نامه و فرمان مالك اشتر و ديگر سخنان آن حضرت تحت عنوان "قانون اساسي و منشور مديريت حكومت علوي(علیهالسلام)" براي علاقمندان به رشته تحرير در آورد و در اختيار دوستان سيره و سلوك آن امير علم و عمل و خرد و ايمان قرار دهد.
اميد آنكه براي ارباب ادب مفيد و چراغ راه باشد و جامعه اسلامي ما با نظام بديع مردم سالاري ديني خود بتواند راهي را براي عملياتي نمودن اين آموزههاي سترگ و روشن هموار سازد. انشاءالله
توفيق نويسنده جوان و با انگيزه را از خداوند منّان مسألت مينمايم.
ملتمس دعاي خير
درّي نجفآبادي
نظرات شما عزیزان: